بــرگــرد ... خــانــه زود دلــش تــنــگ مــی‌شود ...

من یک عذرخواهی به "خودم" بدهکارم!!! برای اینکه احساساتی بودم برای اینکه یک رو بودم برای اینکه غرورم را شکستم برای اینکه انسان بودم . . . ..."خودم" ... منــو ببخش

من ان خزان زده برگم که باغبان طبیعت برون فکنده ز گلشن به جرم چهره ی زردم

چرا هر بار که با خودم می گم --- به جهنم که رفت  باز بغض گلومو می گیره

ﺧﺎﻃﺮﻩ الکل ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﭙﺮﻩ ! ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺧﺎﻃﺮﻩ س ! می مونه ﻭ دمار از روزگارت در میاره !

ان قدر دلم برايت تنگ شده است كه دارد اضافه اش از چشمانم مي چكد.

وقتي عطر تنت را مي خواهم به باد ها هم التماس مي كنم خدا كه جاي خود دارد.

مـے روے هـوایـت نـیـسـت و بـه هـمـیـن راحـتـے احـسـاسـات ِ مـن خـفـه مـے شـونـد آبـے کـه روز آخـر پـشـت سـرت ریـخـتـم آبـروے دلـم بـود...

چه زیباست به انتظار کسی نشستن  و چه زیبباست به انتظارت گسی باشد.

دلگیـرم از ایــن قابهـای مضحک بــی روح لبخندهـای خـشک احوال پـرسـی هـای معمـولـی چشــمان من ٺـصـویـری از جـنس نـگاه تو می خواهـد

زنه بدبخت دل افسرده ببراز یاد دمی اورا...این خطا بود که ره دادی به دل ان عاشق بدخورا...ان کسی را که تو میجویی کی خیال تو به سر دارد؟؟؟بس کن این ناله و زاری را بس کن او یار دگر دارد..

چتری برایـــــم بگیر حتــــی خیالے . . . خیس دلتنگـــے شده امــ

گاه دلتنگ می شوم دلتنگ تر از همه دلتنگی ها گوشه ای می نشینم و حسرتها را می شمارم و باختن ها را و صدای شکستن ها را

بگاه دلتنگ می شومدلتنگ تر از همه دلتنگی ها گوشه ای می نشینم و حسرتها را می شمارم و باختن ها را و صدای شکستن ها را

شاید<شما> کلمه ی قشنگی باشه ولی <تو>شدن لیاقت میخواهد

به آبنده بگویید نیاید ، حال من آینده ای که در گذشته انتظار داشتم نیست . . . یک جای کار می لنگد !